مریضی هانا جونم
فدات بشه مامان از تاریخ 22 مرداد یبوست شدید داشتی فدات بشم همه کسم مامان بمیره ومریضیه تو رو نبیه تو خواب بلند میشدی وگریه میکردی چند تا دکتر هم بردیمت ولی دارو اثر نداشت داشتم میمیردم این چند روز خیلی سخت بود باهات گریه میکردم کاری از دستم بر نمیومد عزیزترینم پرستار تو بودن بهترین حس دنیا رو داره شکر خدا دو روزه بهتر شدی 31مرداد بردمت استخر با زن و دختر دوست صمیمیه بابات .کردین جون وسروین ناز شکر خدا کلی بازی کردی خوشحال بودی منم امروز خوشحال بودم چون به تو خوش گذشت عسل مامان الانم ساعت 10بردمت حموم وساعت 11 خواب برد الان مثل فرشته ای کوچولو خوابیدی منم تایپ میکنم بابایی هم داره با موبایلش بازی میکنه شکر خدا را...
نویسنده :
مامانی
0:06